شاید برای بسیاری از مردم، "هنر" فقط محدود به رشته هایی چون نقاشی، مجسمه سازی و عکاسی شود و کمتر فردی باشد که "نقالی" را هم به عنوان یک هنر بشناسد.
تا پیش ورود رادیو و تلویزیون به خانه های ایرانیان، داستان گویی و شنیدن قصه های شیرین و آموزنده، یکی از قدیمی ترین و جذاب ترین تفریحات و سرگرمی ها و درعین حال شیوه های معمول برای انتقال تجارب و دانش پیشینیان به نسل های آینده بود.
در واقع همانطور که کودکان عاشق شنیدن قصه های دوست داشتنی پدربزرگ ها و مادربزرگ های خود بودند، بزرگترها نیز تفریحی مشابه و صدمرتبه جذاب تر داشتند و آن نشستن پای صحبت نقال بود.
"نقالی" یکی از جلوه های مهم و اصیل در نمایش های سنتی ایران است، که بر پایه سنت قصه خوانی و روایتگری استوار است.
نقالی از دیدگاه متخصصان تاریخ نمایش جهان، یکی از سه عامل عمده پیدایش تئاتر یعنی آیین، تقلید و نقل است.
نقالی در میان هنرهای نمایشی ایران بر پایه درون مایه و شکل اجرا به سه گونه نقل داستان های شاهنامه، نقل قصه ها و افسانه های تاریخی و نقل وقایع دینی تقسیم می شود.
سابقه استفاده از واژه "نقالی" برای روایت کردن، به دوران قاجار باز می گردد؛ تا پیش از آن (دوران صفویه) از اصطلاح "قصه خوانی" برای این امر استفاده می شد.
از آنجایی که نقال هم داستان را روایت و هم به جای تک تک شخصیت های روایت، ایفای نقش می کند از این رو می توان نقالی را نمایشی تنها با یک بازیگر دانست.
این هنر، نمایشی است که به اصول و فنون خاصی نیاز دارد و به نوعی بر آگاهی دقیق و تسلط بر قواعد و آموخته ها برای برقراری ارتباط بهتر متکی است.
یکی از مهمترین ویژگی های یک نقال، قدرت کلام و تسلط وی بر متون تاریخی و حماسی است.
در صورت وجود نداشتن هر کدام از این ویژگی ها، مخاطب هرگز شاهد یک اجرای موفق نخواهد بود.
در واقع در هنر نقالی، تسلط و آشنایی با ضرب المثل ها، قصه های مذهبی، غنایی و اشعار طنز و همچنین شناخت فنونی چون اسب سواری و شمشیربازی بسیار دارای اهمیت است.
یک نقال باید به هنگام روایت کردن از حرکاتی چون دست زدن، چرخیدن، اشاره به مخاطبان و یا انجام برخی حرکات گاه و بیگاه نمایشی و پهلوانی مثل شمشیرکشی در بیان روایت و داستان خود بهره بگیرد تا مخاطب را جذب کند.
اما آنچه که هنر نقالی را اثرگذار می کند، قدرت و جاذبه کلام و کارکردهای زبانی است که می تواند متناسب با فضای نقل تفاوت کند.
یک هنرمند نقال با بهره گیری از زیر و بم صدا و یا فریاد زدن، توصیف میادین نبرد، دلاوری ها، جنگاوری ها و شکست ها و پیروزی ها، شنونده را سرپا گوش می کند و در این راه از ابزارهایی چون رجزخوانی، منقبت خوانی، مصیبت خوانی و سخنوری بهره می گیرد.
اگر چه جوهره وجودی داستان هایی که یک نقال ایرانی روایت می کند تا حدودی یکسان هستند، اما اجراهای متفاوت می تواند نقالی های مختلفی را رقم بزند.
بدنبال رواج نقالی در میان مردم، مسایل حاشیه ای چون جا و مکان نقالی مطرح شد؛ ضمن آنکه هنر نقل به شکل گیری و شکوفایی، شاخه ای از نقاشی با عنوان قهوه خانه ای نیز منجر شد.
یکی از مهمترین و آشکارترین انگیزه های به وجود آمدن نقش های مذهبی و حماسی که امروز آنها را به عنوان نقاشی قهوه خانه ای می شناسند، رواج و محبوبیت نقالی و شاهنامه خوانی و کلام گرم نقالان در قهوه خانه های بود.
شاهنامه مهمترین اثری است که بر روی هنر نقالی ایرانی تاثیر گذاشته است و باقی اشعار حماسی متاثر از فضای این شاهکار ادبیات فارسی است.
شیوه روایت داستان های شاهنامه هم با سایر متون تاریخی و یا دینی متفاوت است.
یک نقال باید در بیان داستان های شاهنامه امانت داری را رعایت، و عین اشعار شاهنامه را بدون افزودن و کاستن روایت کند.
گرچه این روزها به خاطر مسایل زندگی شهری و ورود تکنولوژی به زندگی امروز، نقالی کمرنگ و یا به طور کامل محو شده، اما نباید فراموش کرد که این شیوه کهن داستان سرایی، فرصتی برای زنده کردن و حفظ تاریخ ایرانی و بیان دلیری، پاکی و جوانمردی و نحوه روبرو شدن با حوادث دشوار زندگی را به مردمان می آموخت.
گزارش: ایرنا