گزارش: فاطمه یوسفی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی مشهد
بیش از آنکه التماس دعا داشته باشند، به شوخی و جدی جمله "سوغاتی ما یادت نره " را تکرار می کنند و اینگونه است که بالاخره با سلام و صلوات راهی نخستین سفر معنوی خود می شوم به این امید که در بازگشت با توشه ارزشمندی بازگردم.
در ورود به شهر " مدینه " ابتدا در حال و هوای معنوی و فضایی که در ذهن خود تصویر کرده ام غرق هستم ، اما بعد از استقرار و گذشت کمتر از یک روز در سر میز شام و ناهار تمام آن تصوراتم درهم می ریزد.
همه ، بویژه زنان هم کاروانی از خریدهای آن روز خود گفتند و اینکه به کدام بازار رفتند، چه چیزهایی خریدند، کجا قیمت بهتری دارد و ... و همانجا قرار بعدی برای رفتن به بازار را هم می گذارند تا آن عده ای را هم که هنوز به جای تجارت به فکر زیارتند، با خود همراه کنند.
رشته های ذهنم در هم می ریزد ، بیشتر به این خاطر که اصلا در میانه این گفت و گوها ، حرفی از زیارت ، حال و هوای عرفانی مسجد النبی (ص)، روضه النبی (ص) ،خانه حضرت زهرا (س) و بقیع ، این دیار آشنایی ها ، نیست.
نه تنها حرفی از سبکی و سبکبالی از غیر و فرع نیست، بلکه همچنان دغدغه ها و دلمشغولی های همیشگی همراه ماست و در این سفر زیارتی و معنوی هم رهایمان نمی کند و خلاصی از آنها حتی در روزهایی از جنس مدینه و مکه دشوار می نماید.
بسیاری از زائران برای خرید و رفتن به بازار در سه شیفت برنامه ریزی می کنند ، نه تنها روزها به خرید سوغات و هدیه برای دوستان و آشنایان می پردازند ، بلکه گاه تا پاسی از شب بویژه در مدینه که فروشگاه ها تا ساعت دو ، سه بامداد باز است ، در پاساژها و بازارهای بزرگ زمان می گذرانند.
البته کم انصافی است اگر نگوییم زرق و برق بازارهای متعدد با قیمت های متنوع هم بی تقصیر نیست ، بازارهایی که به قول معروف " از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد " و عمدتا ساخت کشور چین از قبیل کفش و دمپایی های مردانه و زنانه ، پوشاک بچگانه ، لباس های مردانه و زنانه ، سیسمونی نوزاد و آچار و ابزار تعمیر خودرو تا عطر و ادکلن و مانند آن یافت می شود.
در هر یک از این بازارهای بسیار بزرگ که عموما هم در چند طبقه و بسیار وسیع طراحی شدند تا چشم کار می کند ، کالاهای چینی با تنوع بسیار عرضه می شود و هیچ کالایی جز اجناس درجه دو و سه چینی در آنها نمی توان یافت، کالاهایی که در بسیاری از موارد کیفیتی ندارد و گاه قیمت آن از تولید با کیفیت داخلی بیشتر است ، اما چون آنان راز گرفتار کردن خریداران خود را دریافته اند ، کسی از این فروشگاه ها دست خالی برنمی گردد.
مشتری که وارد آن ها می شود ، زمان را از دست می دهد و ساعت ها میان اجناس پرسه می زند و وقتی به خود می آید که چرخ دستی ها را مملو از کالا کرده ، در مقابل صندوقدار ایستاده و می خواهد پول خریدهای خود را بپردازد.
" محمود رستمی " ، یکی از این مسافران است که در پای صندوق می خواهد بخشی از خریدهایش را بازگرداند ، اما فروشنده نمی پذیرد و می گوید چون حساب کرده ، باید پولش را بپردازد.
این زایر ایرانی که مقداری لباس زنانه و بچگانه و حدود 30 پیراهن مردانه را به عنوان سوغاتی خریداری کرده ، می گوید : باید دو هزار 100 ریال سعودی بپردازم ، اما چون مبلغ بیش از موجودی ام شده ، می خواهم بخشی را برگردانم اما صندوقدار نمی پذیرد.
وی افزود : ناچارم برای آن عده از فامیل و دوستانی که برایم "سر راهی" و یا هدایایی آورده اند حداقل هدیه ای هر چند کوچک ببرم ، اگر چه خودم چندان تمایلی ندارم این فرصت و زمان ارزشمند را به جای زیارت و عبادت که هدف سفرم است ، در این بازارها و سرگردانی میان مغازه ها و فروشگاه ها بگذرانم.
در میان اصرار این زائر ایرانی و همراهی تعدادی دیگر از زائران با او برای محاسبه مجدد و پس دادن تعدادی از اقلام ، صندوقدار سعودی می پذیرد که فقط یک بار دیگر قیمت اجناس را محاسبه کند.
فروشنده بسیار بی ادبانه با مشتری های ایرانی رفتار می کند ، البته این امر منحصر به همین یک فروشگاه نیست که در اکثر فروشگاه ها و مغازه ها شاهد این رفتارهای زشت و توهین آمیز نسبت به ایرنیان بودم.
" سعیده تربت زاده " ، یکی دیگر از زائران ایرانی در حال خرید نیز می گوید : عامل این نوع برخوردها ، خود ما هستیم ، زیرا به رغم توهین ها و رفتارهای زشت آنان ، در این فروشگاه ها می مانیم و اجناس بنجل آنها را می خریم و پول هم می دهیم ، بماند که چقدر هم سر ما کلاه می گذارند و گرانتر می فروشند.
در واقع با همه رفتارهای نامناسبی که می شود ، باز هم تب خرید و بازار گردی زائران ایرانی کم نمی شود و پنج ، شش روزی را که در مدینه هستند، به خرید می گذرانند و آخرین روز یادشان می افتد که به جای زیارت، سیاحت در بازار داشتند و از این فرصتی که همیشه نصیبشان نمی شود ، بهره لازم را برای خلوص و طهارت دل و جان نبرده اند و به خودشان قول می دهند در مکه دیگر سراغ بازار و خرید نروند.
اگر چه بازارگردی و خرید در مدینه آنقدر زائران را خسته می کند که بسیاری از حضور در مسجد النبی (ص) ، روضه رضوان و بقیع ، حال و هوای زیبای سحرها و عشاهای این اماکن مقدس و روحانی جا می مانند، اما به مکه هم که می رسند قولی را که به خود دادند از یاد می برند و در اینجا نیز خودخواسته و یا تحت تاثیر و اصرار دیگران راهی بازار می شوند تا جرعه ای دیگر بر عطش سیری ناپذیر خرید و سیاحت خود بریزند.
تب بازارگردی و خرید آنقدر همه گیر است که بسیاری برای باز نماندن از زیارت به ناچار از خواب و استراحت عادی خود می زنند تا هم به زیارت برسند و هم خرید سوغات برای اطرافیان.
نکته تاسف بار در این میان ، تداوم بازارگردی و حضور ایرانیان در بازار حتی زمانی است که وقت نماز فرامی رسد و فروشگاه ها و مغازه های سعودی چه در مکه و مدینه از روی اجبار یا اعتقاد توسط مغازه داران بسته می شود ، ولی در همان زمان زایران ایرانی به جای ادای نماز ، در پشت در مغازه و فروشگاه و یا با نشستن بر روی سکوها و زمین اطراف به انتظار اتمام نماز فروشندگان می نشینند تا به خرید خود ادامه دهند.
خرید کردن های سیری ناپذیر زایران ایرانی آنقدر ادامه می یابد که حتی وقتی ساک ها و بارهاشان را برای بازگشت تحویل کاروان می دهند ، همچنان در بازارها به دنبال خرید تتمه سوغاتی برای افراد از قلم افتاده می گردند و آخرین خریدها نیز گاهی به حجم چند ساک دستی و چمدان می رسد که با اصرار تلاش می کنند تا آنها را به داخل هواپیما ببرند، کاری که خود می دانند خلاف مقررات است ولی همچنان بر انجام آن تاکید دارند.
چه بسیارند ، افرادی که از این سفر زیارتی چیزی جز حسرت و خستگی عایدی ندارند و شاید خود هم نمی دانند و زمانی که باز می گردند در می یابند آنچه خریده اند و فرصتی را که در بازارها و خریدها تلف کرده اند نه تنها ارزشش را نداشته که خسرانی بزرگ و معنوی عایدشان کرده است.
حتی اگر این کالاها کیفیت بالایی داشته باشند و قیمت آنها نیز خیلی ارزانتر از داخل کشور باشد، آیا باز هم ارزش آن را دارد که زیارت فدای تجارت شود و زایر از این سفر معنوی باز ماند؟