23 ذی القعده روز بسیار شریفی است، روز زیارتی مخصوص امام رضا (ع) است، روزی که عاشقان و دلباختگان این امام غریب زیارت آن حضرت را از دور و نزدیک سنت می دانند.
در آستانه این روز شهر مشهد و حرم حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) حال و هوای دیگری دارد، همه شهر میزبان عاشقان و دلباختگان مکتب آن حضرت و شهروندان نیز در صدد عرض سلام به بارگاه مقدس این امام همام هستند.
این روز، روزی است که هر کس از هر کجا که هست سعی دارد خود را به این حرم ملکوتی برساند تا در این حرم امن، آرام گیرد و روح را از گناهان بشوید.
سبکبال و عاشق ، با دلی شکسته و قلبی پر امید به لطف و کرمش به زیارتش می روم و به شفاعتش ایمان دارم، دلم خدا خدا می کند که چگونه اذن دخول بخواهم.
دور باشی یا نزدیک، امروز روز دیدار است، اما من خیلی دعا کردم که به نزدیک خویش دعوتم کند، غسل زیارت کردم، پاک و حلال ترین لباس را پوشیدم.
باید آرام و آهسته قدم برداشت که در هر قدم ذکری با ثوابی است: سبحان الله ، الحمدلله، ...
اما قدم هایم آرام نمی شوند، پرواز می کنند، آخر آنجا که به سویش می شتابند، قطعه ای از بهشت خداست.
اذن دخول می خوانم : "فاذن لی یا مولای فی الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولیائک، مولای من، به من اجازه بده وارد شوم، همانطور که به یکی از دوستان نزدیکت اجازه می دهی و بلکه بهتر از آن"
شک ندارم که اجازه می دهد... و حالا سلام میدهم و شک ندارم که زودتر از آنچه که فکرش را کنم پاسخ می گوید؛ اشک از چشمانم جاری می شود، سرم را به نشانه احترام پایین انداخته ام و نگاهم را به نشانه شرمندگی، تاب بالا آوردن سر را ندارم؛ شرم دارم از انبوه گناهان و خیل آرزوها و حاجات.
گنبد طلایی حرمش آنچنان می درخشد که گویی منبعی از نور روشنی را در خود جای داده است، آری این منبع نور و خوبی همه را به حضور می طلبد، گناهکاران را می پذیرد تا ببخشاید و فرصتی دوباره را به آنان بدهد، فرصتی که شاید لیاقتش را داشته باشیم و دوباره شرمنده آقا نشویم.
نماز زیارت می خوانم و برای فرج دعا می کنم و برای همه مؤمنان؛ حال نوبت حرف ها و خواهش های خودم است؛ چه بگویم حالا که میزبان مهربان، آرام و با متانت منتظر شنیدن است.
چگونه بگویم؟ چگونه بگویم که این همه راه آمده ام ولی روسیاهم و خجل؛ پس با دلم حرف می زنم و قسمش می دهم به خدا، به جدش، به فرزند دلبندش و پدر بزگوارش، شفاعت را می خواهم و فرصتی برای تولدی دوباره و شروعی نو.
مولای عزیزم، مثل همیشه خجل و شرمسار آمده ام، آمده ام برای وعده هایی که داده ای، اما این بار آمده ام ، نه فقط برای هزار حج و هزار عمره مقبولی که هنوز هم نه استطاعت رفتنش را دارم و نه لیاقت مقبول بودنش را.
حتی نیامده ام فقط برای گرفتن بهشتی که ضمانت کرده ای یا رهایی از آتشی که خودم به پا کرده ام، برای همه اینها آمده ام اما نه فقط همین؛ این بار آمده ام که خواهش کنم به آن وعده بزرگتر وفا کنی؛ غسل طهارت کرده ام و آمده ام تا کمکم کنی تا دوباره متولد شوم، پاک و سبک شوم، مثل روزی که از مادر زاده شدم.
آقا، به دادم برس، کوله باری از گناه دارم، یک بار بزرگ گناه که با رضایت شما از سنگینی اش رها خواهم شد، شفاعت شما را می خواهم شما که شرطی از شروط امان الهی هستید.
تو غریبی اما غریبی آن نیست که نام و نسبت را نشناسند، این است که حقت را نشناسیم، حق "امام بودن" و اطاعت شدن را، حق "مطیع" داشتن را.
می خواهم در غریبی این روزگار، با دیدگان باز به دیدنت بیایم که پس از تولدم در آخرت، سه بار به بازدیدم بیایی و از هول و هراس غریبی و تنهایی نجاتم دهی ... و می دانم که می آیی. تو رئوفی و مهربان، می دانم که می آیی . . . .
23 ذی القعده روز زیارتی مخصوص حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) است ؛علامه مجلسی می گوید: زیارت حضرت رضا (علیه السلام) در روزهای مقدس اسلامی افضل است ؛ به ویژه روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت امام (11 ذی القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذی القعده (طبق روایتی روز شهادت آن حضرت) نیز نقل می کند.
در این روز سلامی نثار آن حضرت می کنیم تا مستحق شنیدن جواب شویم و چه خوب روزی است تا دوباره متولد شویم و انسانی نو شویم فارغ از هر گناه و زشتی