وبلاگ اطلاع رسانی بهاریون، فرهنگی اجتماعی اقتصادی ورزشی
پیام مدیریت وبلاگ :
با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، به این وبلاگ خوش آمدید . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما در بهتر شدن کیفیت مطالب وبلاگ یاری رسانید .

rss

درباره ما


قالب میهن بلاگ تقویم جلالی

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب

آمار و امکانات

بخش دوم

مینا اول نمی خواست با او همراه شود اما سیما آنقدر اصرارکرد که تسلیم خواسته اش شد. شب اول به بهانه درس خواندن در خانه سیما به خانه نرفت و به همراهش به یک میهمانی تولد یکی ازدوستانش رفت. آن شب در میهمانی دختران و پسران بسیاری و با تیپ و قیافه های عجیب و غریب حضور داشتند. کمی ترسیده بود و از سیما خواست که از آن محل خارج شوند اما با اصرار به اینکه در میهمانی به آنها خوش می گذرد مینا را مجاب کرد که بناچار تسلیم شد. دلش بدجوری شور می زد. در همین موقع دختری که میزبان بود لیوان های نوشیدنی را آورد و به همه شرکت کنندگان میهمانی تعارف کرد. مینا خیلی وحشت کرده بود و با ترس و لرز لیوان نوشیدنی تعارفی را برداشت. کمی که از آن خورد احساس کرد چشمانش هیچ کجا را نمی بیند و شروع به خندیدن کرد.
نوشیدنی را به یکباره خورد و در میهمانی ماند و به همراه دیگران به پایکوبی پرداخت. پس از پایان یافتن میهمانی به همراه سیما به خانه اش رفت. خیلی شاد به نظر می رسید. پس از رسیدن به خانه نیمه شب شده بود. وقتی هر دو خوابیدند متوجه گذر زمان نشدند وقتی چشم باز کردند، ظهر شده بود و نمی توانستند در مدرسه حضور یابند.
مینا ناهار را در خانه سیما خورد و بعد به خانه بازگشت. با دیدن مامان هیچی از شب قبل بیان نکرد و با بهانه آوردن این که خیلی خسته است، به اتاقش رفت تا عصر خوابید. بعد از بیدار شدن شروع به گفت و گوی تلفنی با سیما کرد و از خوشی های شب میهمانی با هم حرف زدند. سیما به او گفت از این به بعد دو نفری به همه میهمانی ها می رویم تا خیلی به ما خوش بگذرد.
به این ترتیب جرقه حضور آنها در میهمانی های شبانه زده شد بی آنکه خانواده هایشان پی به ماجرا ببرند.
در جریان همین میهمانی ها بود که با پسری آشنا شد و گمان می برد او شاهزاده قصه اش است و او را به زندگی امیدوار می کند اما غافل از اینکه آن مرد نقشه سیاهی را درسر دارد.
پسر جوان با گفته های فریبانه اش سعی کرد او را شیفته خود کند اما مینا علاقه ای به وی نشان نمی داد. پسر جوان برای اینکه از او انتقام بگیرد، تصمیم گرفت در میهمانی هایی که او حضورمی یابد، به طور مخفیانه از او فیلمبرداری کند تا دختر جوان را تسلیم خواسته های شیطانی اش کند.
او بی آنکه دختر جوان متوجه شود با گوشی تلفن همراه خود بارها از او فیلم گرفت. یک روز در میهمانی از طریق یکی از خدمه ها پاکتی که حاوی فیلم های تهیه شده از وی بود را در اختیارش قرار داد و نامه ای به این مضمون که تو باید با من دوستی داشته باشی و در غیر این صورت فیلم ها را برای پدرت ارسال می کنم تا او راز میهمانی های شبانه ات را بیابد.
دختر اول باورش نمی شد تا اینکه وقتی سی دی فیلم را نگاه کرد، دید در فیلم تمام میهمانی هایی که او در آن حضورداشت، ثبت شده و واقعی است. باورش نمی شد که چه کسی این رفتار را با او انجام داده است. خیلی ترسیده و فقط گریه می کرد تا عاقبت سیر تا پیاز ماجرا را برای سیما تعریف کرد.
چند روز بعد پسر جوان شخصا در میهمانی ها به سراغ دختر جوان رفت و تهدید کرد که اگر می خواهد فیلم ها در اختیار خانواده اش قرارنگیرد، باید با او رابطه پنهانی داشته باشد.
مینا به این گونه شد که در دام شیطانی مرد جوان گرفتار شد و تن به ارتباط پنهانی با وی داد. در طی چند ماه پسرجوان مبالغی از او اخاذی کرد و به یکباره ناپدید شد. دختر جوان که نمی توانست با بدبختی به زندگی اش ادامه دهد، دست به خودکشی زد و پرونده زندگی اش برای همیشه بسته شد و تمام آرزو و امیال جوانی اش را با خود به گور برد.
چند روز دیگر نامه ای مشابه دریافت کرد. با مطالعه نامه دیگر مطمئن شد در دامی گرفتار شده که خارج شدن از آن بسیار ناممکن است. به اینگونه بود که مرد مرموز از او اخاذی می کرد. بعد از آنکه چند بار مورد اخاذی گرفت دوباره با دختر مورد علاقه اش تماس گرفت اما او ناپدید شده بود.
یک بار دیگر برای یافتن دختر جوان به میهمانی شبانه رفت تا شاید او را بیابد و دلیل را از او جویا شود اما فایده ای نداشت.
شب از نیمه گذشته بود و قصد ترک کردن آن محل را داشت که ناگهان پی برد ماموران خانه را محاصره کرده اند و راه فراری ندارد.
بنابر این در کنار دیگر شرکت کنندگان قرار گرفت و از سوی ماموران به مرکز پلیس منتقل شد و همانجا بود که پی برد زن جوان که با او ملاقات داشته نیز به همراه مردی که شوهرش بود، دستگیر و در بازداشتگاه پلیس بسر می برند.
دلیل را از ماموران جویا شد که پس از گفت و گو با آنها پی برد که چند خانه ویلایی که میهمانی شبانه در آن بر گذار می شد، متعلق به زن جوان و شوهرش بوده و آنها با نصب دوربین های مدار بسته طعمه هایی که زن جوان در دام خود گرفتار می کرد را شناسایی و از رفت و آمدهای او با مردانی که در دامش گرفتار می کرد، فیلم و عکس تهیه و بعد از مدتی برای فاش نشدن ماجرای دوستی هایشان از آنها مبالغی کلان اخاذی کرده است.
بعد از فاش شدن فعالیت آنها زوج شیاد مورد باز جویی قرار گرفتند و به اخاذی های سیاه خود اعتراف و بیان کردند که در منازل اجاره ای که برای شرکت در مراسم میهمانی های شبانه تهیه کرده بودند، دوربین های مداربسته را نصب کرده بودند تا با تهیه فیلم و عکس از رابطه دوستی هایشان از آنها اخاذی کند و از این راه مردان بسیاری را در دام خود گرفتار کرده بود.
زن و مرد شیاد پس از آنکه اظهارات خود را بیان کردند، با قرار قانونی روانه زندان شدند تا محاکمه شوند. پسر جوان هم وقتی پی برد شیوه و رفتار زندگی اش بد بوده، از خانواده اش طلب بخشش و زندگی دوباره اش را شروع کرد.

گزارش:‌ ایرنا

ادامه گزارش در همین صفحه وبلاگ


قشم آنلاین

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس