سیما فردوسی، روان شناس
این روزها در بسیاری از جمع های دوستانه یا مهمانی های خانوادگی که قرار میگیریم صحبت از طلاق است و دختران و پسران در آستانه ازدواج و خانوادههایشان نسبت به افزایش چنین مساله ای ابراز نگرانی میکنند. این در حالی است که اگر چنین دیدگاهی رواج پیدا کند بسیاری از جوانان از اقدام کردن برای ازدواج پشیمان شده و با نگاه بدبینانه ای که نسبت به این ازدواج پیدا میکنند ترجیح میدهند به زندگی مجردی خود ادامه بدهند تا این که درگیر مسائل و مشکلاتی که از زندگی دیگران دیده و شنیده اند بشوند.
اینطور که مشاهده میشود نیز بسیاری از طلاق ها در سالهای اولیه ازدواج صورت میگیرد و در همان چند سال اول که از ازدواج میگذرد افراد به این نتیجه میرسند که نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند. این مساله چند دلیل عمده دارد که یکی از آنها که باید به آن توجه شود و اغلب خانواده ها از آن غافل می مانند این است که افراد از لحاظ شخصیتی باید به بلوغ رسیده باشند و توانایی تحمل مشکلاتی که در راه زندگی جدید وجود دارد را داشته باشند. اگر افراد به درجه ای از رشد شخصیتی نرسیده باشند که بتوانند با مسائل گوناگون زندگی روبهرو شده و به جای حل آن فقط به فکر فرار باشند تنها راهی که هنگام برخوردن به اختلاف نظر با همسرشان به ذهنشان میرسد جدا شدن از اوست.
مساله دیگر که در این قضیه دخیل است این است که انتخاب اولیه افراد درست باشد. هنگامی که افراد و خانواده ها از شخصی که قرار است با او وصلت خانوادگی پیدا کنند شناخت درستی نداشته و صرفا به توضیحات شخص معرف یا اطلاعات کمی که از او دارند بسنده میکنند در آینده وجوه شخصیتی و خانوادگی از او برایشان روشن میشود که ممکن است اختلاف زیادی با آنچه مطلوب آنهاست داشته باشد.
همرده بودن از لحاظ فرهنگی، از لحاظ خانوادگی، اقتصادی، مذهبی و اعتقادی، تحصیلی و شخصیتی از موارد مهمی است که خانواده ها باید به آن توجه ویژه داشته باشند و یک برابری نسبی در این زمینه بین آنها برقرار باشد.
در مواردی نیز که مشکلی به وجود آمد و زوجهای جوان به مشکل برخوردند باید با کنار گذاشتن خودسری، با کمک گرفتن از بزرگترها و افراد معتمد خانواده و با مراجعه کردن به مشاوران و کمک گرفتن از متخصصان با روشهای مختلف به حل معضل پرداخته و بدانند که تنها راه موجود این نیست که به سرعت به دادگاههای خانواده مراجعه کرده و درخواست طلاق بدهند.